English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2198 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
title U واگذارکردن عنوان دادن به
titles U واگذارکردن عنوان دادن به
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
caption U عنوان دادن
captions U عنوان دادن
intitule U عنوان دادن به
lords U عنوان لردی دادن به
lord U عنوان لردی دادن به
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
to hand over U واگذارکردن
vest U واگذارکردن
entrusting U واگذارکردن
vests U واگذارکردن
yield U واگذارکردن
yields U واگذارکردن
yielded U واگذارکردن
entrusts U واگذارکردن
make over U واگذارکردن
entrust U واگذارکردن
admit U واگذارکردن
admits U واگذارکردن
admitting U واگذارکردن
to put out to lease U یا اجاره واگذارکردن
to give away U واگذارکردن رسواکردن
amortize U بدیگری واگذارکردن
to submit to a U بحکمیت واگذارکردن
abandons U واگذارکردن تسلیم شدن
to vest a property in any one U ملکی رابکسی واگذارکردن
basic of issue U مبنای واگذارکردن اقلام
will U با وصیت واگذارکردن خواستن
abandon U واگذارکردن تسلیم شدن
abandoning U واگذارکردن تسلیم شدن
quiteclaim U چشم پوشیدن از واگذارکردن
willed U با وصیت واگذارکردن خواستن
wills U با وصیت واگذارکردن خواستن
redirects U حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirecting U حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirect U حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
redirected U حرفی در سیستم عامل برای نشان دادن اینکه خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری به کار می رود. در DOS حرف
exchanging U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanges U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanged U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchange U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
eponym U عنوان دهنده عنوان مشخص
markers U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
marker U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
head line U عنوان
names U عنوان ها
titles U عنوان ها
ground U عنوان
caption U عنوان
epithets U عنوان
captions U عنوان
epithet U عنوان
heading U عنوان
headword U عنوان
headwords U عنوان
capitulary U عنوان
appellative U عنوان
name U عنوان
title U عنوان
by way of remainder U به عنوان رد
headings U عنوان
rubric U عنوان
topics U عنوان ها
subjects U عنوان ها
titles U عنوان
themes U عنوان ها
rubrics U عنوان
prints U عنوان و..
life peers U عنوان
life peer U عنوان
printed U عنوان و..
title U عنوان
headline U عنوان
print U عنوان و..
topic U عنوان
subject [topic] U عنوان
headlines U عنوان
start of heading U شروع عنوان
in a topic form U بصورت عنوان
message heading U عنوان پیام
superscrible U عنوان روی
appropriation title U عنوان سپرده
appropriation title U عنوان اعتبار
exempli gratia [e.g.] U به عنوان مثال
on loan U به عنوان قرض
topic U عنوان سرفصل
possessory title U عنوان مالکیت
heading U عنوان گذاری
heading U عنوان سرصفحه
surname U لقب عنوان
nowise U به هیچ عنوان
headings U عنوان گذاری
headings U عنوان سرصفحه
exercise term U عنوان مانور
guize U روبند عنوان
topics U عنوان سرفصل
the hoy f. U عنوان پاپ
naturals U حرکت در عنوان
branding U عنوان تجارتی
brand U عنوان تجارتی
natural U حرکت در عنوان
berths U کسب عنوان
head U عنوان مبحث
berthing U کسب عنوان
berthed U کسب عنوان
berth U کسب عنوان
doctorates U عنوان دکتری
Under the title ( heading) of … U تحت عنوان ...
honorifics U عنوان تجلیلی
honorific U عنوان تجلیلی
surnames U لقب عنوان
Distinguished . Titled. U صاحب عنوان
brands U عنوان تجارتی
head U سالار عنوان
titlist U دارای عنوان
for example U به عنوان مثال
doctorate U عنوان دکتری
untitled U بدون عنوان
title U دارنده عنوان قهرمانی
clinching U کسب عنوان قهرمانی
misdirection U گمراهی عنوان غلط
clinches U کسب عنوان قهرمانی
clinch U کسب عنوان قهرمانی
language U برنامهای که به عنوان مترجم
languages U برنامهای که به عنوان مترجم
streamer U عنوان چشمگیر مقاله
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
streamers U عنوان چشمگیر مقاله
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
subhead U عنوان جزء یا فرعی
clinched U کسب عنوان قهرمانی
rubricize U دارای عنوان قرمزکردن
titles U دارنده عنوان قهرمانی
superscription U عنوان روی پاکت
subhead U عنوان فرعی مقاله
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
title page U صفحه عنوان کتاب
title block U قسمت عنوان نامه
defending shampion U مدافع عنوان قهرمانی
rubricate U دارای عنوان قرمزکردن
short title U عنوان کوتاه شده
donna U عنوان مودبانه بانوان
running head U خط عنوان هرصفحه در متن
letterhead U عنوان چاپی بالای کاغذ
to function as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
letterheads U عنوان چاپی بالای کاغذ
headings U عنوان یا نام متن در فایل
superscription U عنوان نوشته روی چیزی
to serve as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
Take it as a souvenir! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
short title U عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
heading U عنوان یا نام متن در فایل
headings U سمت سینه ناو عنوان
to readdress a letter U عنوان نامهای را عوض کردن
What is the title of the book ? U عنوان این کتاب چیست ؟
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
nontitle U مسابقه بدون عنوان قهرمانی
running title U عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
heading U سمت سینه ناو عنوان
dominie U عنوان کشیشان کلیسای هلند
prifix U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
interface U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
they call him mister U یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
to have a title [ to be titled] U لقب دار [صاحب عنوان] بودن
interfaces U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
titleholder U صاحب سند مالکیت دارای عنوان
prifixal U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
He works as engineer. U او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
keep in trust U به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
defacto recognition U به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
mercury delay line U تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
rematch U مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
blocked U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
block U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
unipolar U که به عنوان کنتررل جریان متغیر به کار می رود.
represents U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represent U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
Do you want to go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
represented U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
background U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
blocks U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
backgrounds U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
Recent search history Forum search
1olivine
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1The motherboard is also often referred to as the main board.
1ماست چی معنی دارد
1to take a spell at whell
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com